«رضا علیجانی» فعال سیاسی و از دوستان نزدیک به هدا صابر در گفتوگویی با رادیو کوچه در خصوص مرگ آقای صابر شرکت کرده است که در پی میآید.
اردوان روزبه/ رادیو کوچه - روز یکشنبه صبح به خبرها رجوع میکنم. بیدار شده و نشده، عادتی که دیگر پس از انتخابات خیلیها دارند. اول به نظرم شایعه میآید. اما خبر صحت دارد. هدی صابر، روزنامهنگار، فعال ملی، مذهبی و کسی که به نشانه اعتراض به وضعیت مرگ هاله سحابی در نهمین روز اعتصاب غذای خود بود، در اثر سکته قلبی در زندان در گذشت.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
چهقدر ساده شده است، اعدامهایی که دیگر شاید ما را تکان نمیدهد. زندانهای بلند مدت و مرگهایی که به سادگی حاکمیت از کنار آنها میگذرد. هدی صابر شهرت به صبر داشت. این را کسانی میگویند که از نزدیک با او در تماس بودند.
در خبر آمده بود: «بر اساس برخی گزارشهای تایید نشده، پزشکان بیمارستان مدرس علت عدم نجات وی را سهلانگاری مقامات زندان در انتقال به موقع به بیمارستان ذکر کرده و عنوان داشتهاند در صورتیکه انتقال آقای صابر در اسرع وقت صورت میگرفت و وی تحت مراقبتهای ویژه قرار میگرفت نجات او از مرگ حتمی بوده است.»
صابر بنابر گفته رضا علیجانی یکی از نزدیکان به وی، در واقع با جرم مشخصی در زندان نبوده است و بیشتر سعی در پیشگیری از فعالیت او داشتهاند. صابر بارها به زندان رفته بود. او بهدلیل فعالیتهایش بارها محاکمه شده بود و پس از انتخابات سال هشتادوهشت او باز دستگیر شد.
آقای صابر در پیام خود که به همراه چند فعال دیگر دست به اعتصاب غذا زده بودند اشاره میکند:
«ما دو عضو خانواده فکری، سیاسی ملی، مذهبی در اعتراض به فاجعه روز چهارشنبه ۱۱خرداد ماه ۹۰و تهاجم منجر به مرگ فرزند اول سحابی بزرگ که مادرصفت و خواهرگونه در خدمت مردمان و آسیبدیدگان وقایع دو سال اخیر میهن بود، از گاه غروب پنجشنبه ۱۲خرداد ماه در بند ۳۵۰زندان اوین بدون طرح هیچگونه مطالبه و خواسته شخصی، دست به اعتصاب غذای تر میزنیم و با آب و چای و قند و نمک، سر میکنیم.»
پس از اعتصاب دو عضو فعالان ملی، مذهبی «هدا صابر» و «امیرخسرو دلیرثانی»، «پیمان عارف»، «شاهین زینعلی»، «جواد علیخانی» و «آرش صادقی» در اعتراض به جانباختن «هاله سحابی» وارد اعتصاب غذا شدهاند.
هدا صابر بنابر اظهار همسرش، «فریده جمشیدی» از محل کارش در روز شنبه دوم مرداد ماه ربوده شده بوده است و روزها از وضعیت وی همسر و وکیلش مطلع نبودهاند.
پس از مرگ آقای صابر مسوولان قضایی و دستگاه امنیتی از تحویل جنازه وی خودداری کرده بودند. اما بنا هست این تشییع جنازه روز دوشنبه ساعت هفت صبح بیست و سه خرداد ماه از محل بهشت زهرای تهران برگذار شود.
«رضا علیجانی» فعال سیاسی و از دوستان نزدیک به هدا صابر در گفتوگویی با رادیو کوچه در خصوص مرگ آقای صابر شرکت کرده است که در پی میآید:
بهنظر میآید ارزش جان انسانها در ایران از قبل بسیار کمتر شده است. آقای صابر در حال اعتصاب غذا بود و این را رسمن اعلام کرده بود و نه تنها مسوولان زندان بلکه همهی جهان و کسانی که اخبار ایران را دنبال میکنند، از این اعتصاب باخبر بودند. همهی زندان و مسوولان امنیتی میدانند که زندانی که اعتصاب غذا میکند، هر لحظه جانش در خطر است. در موارد مشابهی ما دیدیم که زندانی را در شب دو یا سه بار به بهداری میبرند،فشارش و وزنش را کنترل میکنند.
بعد از هشت، نه روز که آقای صابر بهشدت درد میکشید و هیچکس نمیآمده است و بنا به گفته همبندیاناش فریاد میکشیده ولی کسی توجهیی نمیکرده و با تاخیر زیادی ایشان را به بیمارستان میبرند و متاسفانه مداوا موثر نمیشود و ایشان فوت میکنند. من تصورم این است که یک مسیر هدایتشدهای هدا صابر را به سمت مرگ برد و من نوعی اعدام نامرئی میبینم. هم در تعلل و تاخیر در رسیدگی به وضعیت جسمی آقای صابر و هم در رساندن پیامهایی که از بیرون برای پایاندادن به اعتصاب غذایشان صورت گرفت.
چون آقای صابر یک فرد تشکیلاتی و بسیار پر انرژی بود. در گذشته هم ما شاهد تهدیدهایی بودیم، که مجموعه این تکهها را که کنار هم میگذارم، به این نتیجه میرسم که این اتفاق یک روند هدایتشده بود. از چند ماه پیش صابر میخواست که اعتصاب غذا کند و مهندس سحابی و خانوادهاش توصیه اکید کردند که این کار را انجام ندهد و او روحیهاش طوری هست که تا آخر خط میرود و اینها هم که قطعن رسیدگی نمیکنند و هدی جانش را از دست میدهد، ما اینرا نمیخواهیم، آن موقع صابر اعتصاب غذا نکرد.
من آن روشنبینی و پیشبینی که مهندس سحابی میکرد، هم ناشی از شناخت هدی میدانم و هم شناخت نیروهای امنیتی تیم بازجو نسبت به هدی که مهندس سحابی در زمان بازجویی شاهد آن تیم بود. آنها نمیتوانستند هدی را رسمن حذف فیزیکی کنند در مدت 93 روز بهصورت غیرمستقیم اینکار را کردند.
من نمیخواهم بگویم که بهصورت سیستماتیک همه مخالفان را میخواهند حذف کنند، یعنی اصلن امکانش وجود ندارد. ولی برخی از افراد تشکیلاتی و نیروهای فعال را سعی میکنند که دور و در مواردی هم حذف کنند. ما در سالهای اخیر شاهد بودیم که بعضی از زندانیان بعد از خروج از زندان بیماریهای شگفتانگیزی داشتند، خانم «نرگس محمدی» که نمونه آخر هم هستند. من نمیخواهم بگویم سیستماتیک ولی بهطور مشخص به آقای صابر که فردی بسیار فعال و تشکیلاتی بود و دید بسیار منفی و متوهمی که نیروهای امنتی به وی داشتند، حتا یک کار اقتصادی در زاهدان میکرد که کاملن همهچیز بهطور شفاف بود ولی آنها تصورشان این بود که صابر مخفیانه و با چراغ خاموش در حال انجام کارهای تشکیلاتی است، در صورتی که اصلن اینگونه نبود و بازداشت هدی صابر به همین مسئله بود.
فکر میکنم صابر منش و اخلاق، مرام و معرفتی که ما در فرهنگ پهلوانی ایران داریم، را داشت و پهلوانانه رفت
هیچ حکمی را به صابر نشان نداده بودند و اخیرن شنیدم که از یکی از نزدیکان مسوولان قضایی گفته بود که حکم دستگیری هدی صابر بنابر جلوگیری و پیشگیری از جرم هست که به لحاظ حقوقی شگفانگیز است اما بنابر مسئله امنیتی معنادار است و آن دید منفی که نسبت به هدا صابر وجود داشت را نشان میدهد و در آخرین بازداشت هم که ما داشتیم هنگام آزادشدن سربازجو هم این قضیه را گفت و عنوان کرد که از نظر ما شما سیاه شده هستید. این به آن معناست که ما شما را بازداشت نمیکنیم اما در بیرون با شما برخورد میکنیم و ما هر سه از این جمله چند پهلوی سربازجو برداشت تهدید به مرگ را استنباط و فکر کردیم شاید در مورد بیرون امنتر باشد ولی اینجور بهنظر میرسد که جان زندانی در بیرون هم در خطر است و در این اعتصاب متاسفانه، پیشبینی مهندس سحابی تحقق پیدا کرد.
من فکر میکنم ابتدا مسئله اول پخش و توزیع این اخبار است، چون در ایران هم فیلترینگ شده و هم مطبوعات بهشدت تحت کنترل هستند. پارازیت بر روی شبکههای ماهوارهای، یک نکته است و مسئله دیگر، زنده نگهداشتن یاد این عزیزان است و در همین چند سال اخیر هاله سحابی، «ندا»، «سهراب»، «کیانوش» و همینطور خانم «فوهر» و «داریوش فروهر» و کل ایرانیهای اعدام شده دهه شصت، و بعد از آن را داشتیم. کاری که خانم «عبادی» کرد، و توصیه کرد که پارک «لاله» به یاد همه لالههای لگدمالشده، پارک «هاله» بشود. این تمهیداتی است که میتواند یاد آنها را زنده نگه دارد.
فکر میکنم پیگیریهای حقوقی از طرف خانوادهشان، وکیلشان و همچنین در مجامع بینالمللی، میتواند یک راهش باشد. همچنین مشاهداتی که بهصورت نقطهچین ادامهدار است، مجموعه اینها اگر کشف حقیقت در مورد این قتلها و این مرگهای شوم و زنجیرهای میشود، حداقل سلاحاش کندتر و از شدت تندی آن کاسته شود.
بهنظر من صابر همانطور که از اسماش هم معلوم است، بهشدت آدم تلاشگر و صابری بود. شخصیتاش برایم عجیب بود، طبیعتاش مهربان و در عینحال خیلی دقیق و با ادبیات خاص خودش بود. او هم شخصن ورزشکار بود و هم در مورد ورزش تحقیق کرده بود. وی یک انسان همهجانبه و در جامعهشناسی اقتصاد، پژوهشگر و نویسنده بود. وی همچنین در حوزههای تاریخی، پژوهش میکرد.
مسوول سرویس اقتصادی مجله «ایران فردا بود» بود. من در زمینه صداقت صابر اگر بخواهم خیلی خلاصه بگویم، عملش طبق همان که میاندیشید و از ذهنش میگذشت، بود و فکر و عملش همانطور که خودش حساسیت داشت، یکی بود. فکر میکنم صابر منش و اخلاق، مرام و معرفتی که ما در فرهنگ پهلوانی ایران داریم، را داشت و پهلوانانه رفت.