گفتگو با مهندس لطف الله میثمی پیرامون اندیشه و عمل اجتماعی شهید هدی صابر
توضیح ضروری یادنامه: هنگام تدوین بخشهای این یادنامه، تصمیم بر آن شد که یکی از بخشها را به گفتگو با اندیشوران و بزرگان روشنفکری مذهبی اختصاص دهیم تا خوانندگان از نظرات این چهرههای برجسته نیز بهرهمند گردند. در همین راستا سوالاتی تنظیم و برای بزرگان ملی ـ مذهبی ارسال شد. متاسفانه به سبب محدودیت توان ما و شرایط موجود داخل کشور که ارتباط و تعامل را با مانع و دشواری مواجه میسازد، امکان گفتگو با تمامی اندیشمندان و بزرگان روشنفکری مذهبی برایمان مقدور نگردید. تلاش کردیم این خلاء را با گنجاندن سخنرانیها، مقالات و پیامهای این پیشکسوتان پر کنیم، اما روشن است که هنوز کمبودها بسیارند. لازم است در آغاز این بخش که مشتمل بر گفتگوها با چهرههای برجستهی جریان ملی ـ مذهبی و همراهان و یاران شهید هدی صابر است، از تمامی بزرگانی که به سبب محدودیت و بضاعت اندک ما فرصت بهرهمند شدن از دیدگاههایشان برایمان فراهم نگردید، عذرخواهی نماییم و اظهار امیدوار کنیم که در آینده و برای تدوین کارهای جدیتر و کیفیتر، از وجود آنها بهرهمند گردیم. در ادامه متن مکتوب پرسش و پاسخ ما با تنی چند از روشنفکران مذهبی را از نظر میگذرانیم.
مهندس میثمی: فروردین 72 که تازه راه مجاهد تعطیل شده بود، مهندس سحابی به من گفتند که کسی به نام صابر به خانه ما در آب منگول میآید و در مورد تاریخ معاصر پرسشهایی دارد. ایشان در مورد فرازهای تاریخ پرسشهایی زیادی مطرح کرد و برایش جالب بود که من گفتم نهضت ملی از مشروطه عمیقتر و وسیعتر بوده است. من مشاهدات خودم را برایش میگفتم که یک کارگر از پالایشگاه آبادان آمده بود و در یک روستا روضه خلع ید را میخواند و روحانی و مالک و ژاندارم و فئودال نشسته بودند و به صحبتهایش گوش میدادند.این گفتوگوها 4ساعت به طول انجامید. دیدار بعدی ما آذر 73 بود که مهندس من را دعوت به جلسهای در منزل آقای اشکوری دعوت کرد. در آن جلسه بجز آقای اشکوری، مهندس، صابر و من آقایان دکتر رئیسی و کرم میرزایی هم بودند.در آنجامهندس سحابی بنا داشت که یک تشکل ایجاد کند. در واقع یک جبهه مد نظر بود. سی آذر مهندس بازرگان فوت کرد و در مراسم هفتم ایشان دکتر سروش سخنرانی کرد و تمامی سنت روشنفکری مذهبی را به نظر ما زیر سوال برد. ما همه به دیدگاههای ایشان نقد داشتیم. من فکر میکردم اگر بنا باشد که حزب شویم باید حرفی برای زدن داشته باشیم. ما بررسیهایی را شروع کردیم که آقای صابر خیلی منظم و مرتب یادداشت و جمعبندی میکرد و نظرات همه ما را با نظم و ترتیب خاصی به ما هم داد. بیشترین برخورد من با آقای صابر این جلسات بود که هفتهای یک یا دو جلسه بود و تا سال 74 هم ادامه داشت.
مهندس میثمی: وقتی میگوییم کسی فعال ملی مذهبی است، اگر به هویت ملی و مذهبی نگاه دقیقی بیاندازیم، عنوان بزرگی است که تمام این موارد را در بر میگیرد. در ضمن روزنامهنگاری آقای صابر ژورنالیستی نبود. آنچه در ایران فردا میآمد، مسائل راهبردی و عمیق بود یعنی نمیتوان به ایشان روزنامهنگار با معنای رایج آن گفت. دغدغه اصلی آقای صابر به نظر من نشأت گرفته از دغدغه حنیفنژاد بود که میگفت انسان باید هم درد دین داشته باشد و هم درد توده. میبینیم که صابر هم درد دین داشت و هم درد توده. به بلوچستان میرود تا کار کند و همزمان در تهران کلاس قرآن برگزار میکرد. من یکبار از حنیفنژاد پرسیدم کادر یعنی چه؟ گفت کادر یعنی کسی که ایمان تاریخی دارد و میداند که در تاریخ حق بر باطل غلبه میکند. آقای صابر به نظر من یک کادر همه جانبه بود. کادر با معنایی که حنیفنژاد از آن مستفاد میکرد. الگویش هم همان حنیفنژاد بود. او هم در توسعه کار میکرد، هم در اقتصاد، هم ورزش و پهلوانی، هم استراتژی و هم دین.
مهندس میثمی: مدل او در منش هم بنیانگزاران مجاهدین بود. آنها حتی برای مهندس سحابی هم از نظر منش ارزشمند بودند. هدی میگفت که آنها به آنچه اعتقاد داشتند عمل کردند و با شهادتشان هم گویی مهر تایید بر اندیشهشان نهادند. تحلیل ما این بود که احزاب شعار میدهند ولی عمل نمیکنند. صابر به این نقد داشت و ویژگی بارز منشی ایشان هم این بود که خودش به ایدههایش عمل میکرد.
مهندس میثمی: رویکرد انتقادی آقای صابر از آنجا شروع شد که دانشجویان متأثر از دیدگاههای سروش از دین جدا شدند. او درد دین داشت و میدید که جریانات دینی همچون طالقانی، سیدجمال، میرزاکوچک و ... نیز نقش مثبتی در تاریخ ایفا کردهاند. میگفت اگر دین را کنار بگذارند متفرق میشوند. نقد دیگر آن این بود که میگفت دانشجویان اول انقلاب در حکومت ذوب شدند، حالا باید پشت کنند به حکومت که البته من این نقد ایشان را قبول نداشتم. یک نقد دیگر هم از موضع درد مردم و سادهزیستی ایشان بود. دانشجوی موبایل به دست و کت شلواری را خیلی نمود جامعه نمیدید و نقد منشی هم داشت. محور بینشی هدا کار روی خدا بود. دیدگاههای جدیدی که در دانشگاه بود میگفت که خدا خلق کرد و دیگر کاری ندارد. این همان دیدگاه یهود بود که میگویند، یدالله مغلوله. هدی در حسینیه ارشاد بیشتر کار قرآنیاش این بود که بگوید خدای منتشر و همراه نیز وجود دارد و در ریز زندگی خدا را دخالت بدهد.
مهندس میثمی: ایشان در مورد شخصیتهایی چون تختی کار کردهاند که شخصیتی ملی هستند و این شخصیت را عمیقتر شناساندهاند. کار ایشان در جهت تقویت منش پهلوانی بود و تاثیر داشت. کتاب سه همپیمان عشق هم که ملهم از منش مجاهدین بود. اینها دانشجو بودند و میتوانند الگوی نسل جوان باشند و این کتاب میتواند در دانشجویان تأثیر جدی داشته باشد. حداقل در حوزه جوانان فعال این آثار تأثیر بسیاری داشته است. کلاسهای قرآنش هم روی فعالان دانشجو تأثیر داشت. کار تاریخ ایشان هم که با کار قرآن انجام شد یادآورد سخن طالقانی بود که کتاب تاریخ و طبیعت را در کنار کتاب قرآن میبیند. کار تاریخ ایشان تأثیر بالایی داشت. ما به دلیل استعمار و عوامل دیگر دچار انقطاع تاریخی شدهایم. کار تاریخ ایشان منسجم بود و میتوانست این خلاء را پر کند. او با نیت انباشت تجربه دستاورد زیادی در اختیار نسل جوان قرار داشت. او کار میدانی زیاد میکرد. مانند برخوردی که با من روی تاریخ داشت، با دیگران نیز داشت. مطالعاتش هم زیاد بود و در نتیجه کارهایش ارزشمند و ماندگارند. اگر کسی بخواهد برنامه مطالعاتی داشته باشد باید کار تاریخ صابر را ببیند.
مهندس میثمی: صابر انسانی پرانرژی بود. خیلی خوب مسائل را طبقهبندی میکرد که کسی را در این حوزه مانند او ندیدهام. قدرت بالایی در آموزش داشت و به مثالهای ساده اشاره میکرد و کار آموزشی میکرد. این یک خلاء است. البته این منش و بینش او در بین شاگردانش جاری است و خدای جبار، نبود او را جبران میکند. من سخنرانیای در دانشکده کشاورزی داشتم که هدی آن را خیلی دوست داشت. در آن گفتم که حنیف از مادر قهرمان به دنیا نیامد. او مانند همه بود اما کمی پیگیرتر بود. کسی که درد دین و مردم داشته باشد و پیگیر باشد و روحیه جمعبندی هم داشته باشد میتواند حتی حنیف شود.
مهندس میثمی: یکی اینکه در کنار این کار تاریخ کتابهای دیگر را بخوانند و با کسان دیگر هم مصاحبه کنند و این کار را کاملتر کنند تا منبع کاملی برای تاریخ شود. در واقع متد هدی در برخورد با تاریخ را پی بگیرند. در مورد قرآن هم من در مجموع کتابی که از پرتوی از قرآن کاملتر باشد تا به حال ندیدهام. حتی امام خمینی هم این کتاب را دربست تایید کرده است. آقای دعایی میگویند من تا به حال ندیدهام ایشان کتابی را اینگونه تایید کنند. حتی خوب است جمعی آن را مطالعه کنند و بر دستاوردهای آقای طالقانی و آقای صابر بیافزایند. آقای صابر هم از پرتو خیلی الهام گرفته بود. پرتو ایرادهایی هم دارد که میتوان با پیگیری آن را جبران کرد.