"هدی، یکپارچه سوز بود و عشق، سوختن خود و عشق ورزیدن به مردم این مرز و بوم. شتابان و با ولع زیاد برای رهسپار شدن به سوی معبود خود مشتاق. او تلفیق بسیاری از نظرات علمی همراه با عمل را در خود تجلی داده بود. او فاضل، دانشمند، عاشق، سیاست شناس و خوش اندیش بود. او برخوردار از روششناختی علمی و همه جانبه در مسئلهیابی، مسئلهشناسی و ارائه راهحلها بود. روش شناختی او متکی بود بر دید تاریخی، علمی، همه جانبه، ارگانیک آن هم در عرصههای قرآن، نهج البلاغه، اقتصاد، ورزش، سیاست، تأمین اجتماعی، احزاب، نهضتها و جنبشهای آزادیخواهانه، مطالعات منطقهای و.... او دائم یا مشغول تفکر پیرامون مسئلهای بود یا مشغول نوشتن برای حل مسئله. او در این تفکر و نوشتن مستمر و دائمی در ظاهر کارها را آرام و بیغوغا پیش میبرد اما با نهانی پر از غوغا و بسیاری مواقع بسیار نگران."
پیرامون فعالیتهای پژوهشی هدی صابر در حوزهی اقتصاد
محمد ستاریفر
منبع: یادنامهی سالگشت پرواز شهید هدی صابر ـ 21 خرداد 1391
باسمه تعالی
چه در زمان حیات پرافتخار و چه پس از مرگ این مجاهد فی سبیل الله، با اینکه از او بسیار نشانها، صفات متعالی و خاطرههای فراوان دیده، دانسته و یاد گرفتهام اما همیشه عاجز از توصیف و نوشتن پیرامون این بزرگ مرد بودهام.
امروز یکی از دوستان مشترک من و هدی که برایم بسیار عزیز است، در گرما و در سختی به دانشگاه آمد و گفت باید چیزی بنویسی و رفت. تکلیفی بر من عاجز گذاشت و رفت.
در طی سالهای گذشته، روزی نبود که یادی از او نداشته باشم و در این یکسال گذشته، تقریباً حضور او را در بسیاری مواقع و در موقع نماز دارم. حال نمیدانم از زیستن عاشقانه، آرمان خواهانه، عمل گرایانه و ایستادن بر عهد و پیمان این رادمرد اسلام و ایران، چگونه قلمی مانند قلم من میتواند توصیف داشته باشد. تکلیف امروز عصر این دوست عزیز، به من جرأت این را داد که قلم برداشته و این چند سطر را به حکم دل به روی کاغذ آورم.
سال 1358 در مدرسه عالی بازرگانی، او را بسیار با نشاط، فکور، باانضباط، هوشمند و همه جانبه نگر در کلاس درس، یافتم. به لحاظ مسئولیتی که در دبیرخانه شورای انقلاب داشتم و حوادث شتابان انقلاب و پس از انقلاب، هر بار همدیگر را میدیدیم، انبوهی از سئوالات، چراها و تحلیلها بین ما رد و بدل میشد. و پس از هر دیدار، شیفتگی من به این جوان 19 ساله، که بسیار بسیار بیش از سن خود، دغدغه انسانی، اسلامی، ملی و ارزشی داشت، بیشتر میشد.
با تعطیلی دانشگاهها، او را چند بار بیشتر ندیدم، با بازگشایی مجدد دانشگاه که این بار نامش مجتمع اداری و بازرگانی (از ادغام 13 مدرسه عالی) شده بود، در کلاس درس اقتصاد توسعه، هدی را داشتم. در طی هفته، تقریباً دیدار هر روز، دیداری با بحث پیرامون مسائل اقتصادی و اجتماعی ایران و همراه با نگاه نافذ و لبخند گهگاه او و یادداشت برداریهای منظم آن هم با خط و اصول خاصی در چیدمان سطرها، تیترها و عنوانها، برایم خاطرهها گذاشت. در درس اقتصاد توسعه، در مبحث سیر تاریخی توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی، تقاضا از دانشجویان برای ارائه مباحث تکمیلی داشتم، کسی جوابی نداد، جز هدی عزیز و بعد از دو هفته حدود 30 صفحه مطلب مرتب از تاریخ تمدن از عهد روم تا قرن 20 را تدوین کرد. چند صفحه از این تحقیق را در کتاب سرمایه و توسعه، بکار گرفتم و در مقدمه آن چند سطری در وصف هدی نوشتم، با ناراحتی و اصرار او مقرر شد نام او را حذف کنم، اما در نهایت نوشتم ه- ر-ص.
در دهه اول انقلاب، در مسئولیتی که در سازمان برنامه داشتم، اصرار زیاد بر حضور او در سازمان داشتم، که قبول نکرد، اما در بعضی از طرحهای مطالعاتی سازمان را یاری کرد. او در دوران کار در صدا و سیما هر از چند گاهی، برای تهیه و تدوین کارهای خود، نشستهایی را بصورت سئوال و جواب برپا میکرد.
در سال 1376 در زمان مسئولیتم در سازمان تامین اجتماعی اصرار فراوان بر پیوستن او به این سازمان داشتم، آن هم بخاطر پشتوانه همه جانبه کارشناسی که در اختیار داشت و روزگار در آن ایام از هدی، یک عدالتخواه همه جانبه ساخته بود. به او گفتم به این سازمان که نمادی است از عدالتخواهی ملحق شو، او گفت علاقه بسیار دارم ولیکن برای شما به خاطر بعضی از برداشتهای سیاسی، ایجاد دردسر میشوم. معلم او و من مهندس عزت ا.. سحابی عزیز که یادش همیشه عزیز گرامی باد، وساطت کرد و گفت به این سازمان که نماد عدالتخواهی است از طریق موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی، اگر توانی داشته باشیم خدمت خواهیم کرد. خدمتهای ارزنده فکری، کارشناسی همه جانبهی این دو در کنار و مدیریت دکتر شبیرینژاد عزیز، که یاد او نیز گرامی باد، باعث دست آوردهای کارشناسی گردید که پایه گذاری قانون نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی برای کشور را به همراه خود داشت.
در سال 1380، در زمان مسئولیتام در سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، مجدداً تقاضای همکاری داشتم، آن هم نه از روی دوستی، یا رادمردی او که در جای خود ارزشمند است، بلکه به خاطر اینکه هدی در این برهه زمانی 40 ساله بود و به معنای واقعی یک کارشناس ملی در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، تاریخی، اسلامی و دینی بود. مجدد تقاضا را نپذیرفت اما هر از چند گاهی، نکاتی را برای توجه و اجرا یادآور میشد. نکاتی پیرامون توجه به مشارکت مردم، پیشرفت کشور، اشتغال، جوانان، ورزش کشور، مناطق محروم و....
در سال 1383 در برگشتم به دانشگاه، او را بیشتر دیده و با هم پیرامون گسترهای از مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی کشور، بحث و تبادل نظر داشتیم. برای او نشستهایی را در حزب مشارکت برپا کردم که تحسین حضار را در بر داشت. در کلاسهای درس اقتصاد توسعه سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد، عهدهدار بخشی از مطالب فهرست مطلب درس بود. اطلاعات عمیق، همه جانبه تاریخی-علمی او توأم با بیان زیبا و زیباتر از آن ارائه با سازماندهی روشن و گویا، تحسین دانشجویان و پیریزی دوستی بسیاری از افراد کلاس با او را فراهم ساخت.
یکبار تقاضای ملاقات با آقای خاتمی را در سال 1386 داشت، پیگیری کردم دفتر ایشان به لحاظ مشغله فراوان ایشان، نام او را از قلم انداخته بود. هدی گفت میتوانید دوباره وقت بگیرید، این کار را کردم و او آمد و حدود دو ساعت مطالبی را عرضه کرد که کدامین را بگویم! پس از تعیین چارچوبی برای این نشست و دیدار هدی با آقای خاتمی، جویای کیفیت جلسه از جناب آقای خاتمی شدم، ایشان فرمودند ”عجب انسان شریف و سرمایه بزرگی است، این آقا هدی. او بسیار درد دین دارد و این درد دین داشتن به این حد مرا متعجب کرده است“. آری هدی درد دین داشت. نه دینی برای نان آوردن بلکه دینی برای سوختن خود و آباد کردن مردم و سرزمین. آن هم دینی که در این روزگار بسیاری از احزاب، رسانهها، متفکران و... کمتر از آن سخن میگویند و دغدغه آن را دارند. اما هدی آن را داشت او در ساختن و سوختن خود، هدفی جز خدمت به مردم و عزت آنها و سربلندی کشور و رفتن به طرف لقاءالله، در سر نداشت. در تمام عرصههای دردسرساز، اولین طالب انجام کار هدی بود، که با بینش همه جانبه، منش انسانی و اسلامی و روشی متعالی و مشارکتی، کار را به نحو احسن با نمره عالی به اتمام میرسانید. در دهه اول انقلاب درباره او میگفتم نظم پادگانی دارد، نفر اول در انجام کار با نمره 100 است. نمیدانستم یک روزی در خرداد پر حادثه، در خردادی که همیشه بنا به دلایل فکری، ارزشی، سیاسی خیلی گرامیاش میداشت و به آن عشق میورزید، باید او را در قطعه 100 و قبر شماره 1 به خاک بسپاریم. عجب بر ماست که او در زیست خود همیشه نفر اول با نمره 100 بود و در روزی از خرداد ماه که ایستاد بر عهد خویش و دعوت حق را لبیک گفت، در موقع رفتن قبر شماره 1 و قطعه 100 را از آن خود ساخت.
سلام بر او: روزی که زاد
سلام بر او: روزی که زیست
سلام بر او: روزی که ایستاد بر عهد خویش
هدی، یکپارچه سوز بود و عشق، سوختن خود و عشق ورزیدن به مردم این مرز و بوم. شتابان و با ولع زیاد برای رهسپار شدن به سوی معبود خود مشتاق. او تلفیق بسیاری از نظرات علمی همراه با عمل را در خود تجلی داده بود. او فاضل، دانشمند، عاشق، سیاست شناس و خوش اندیش بود. او برخوردار از روششناختی علمی و همه جانبه در مسئلهیابی، مسئلهشناسی و ارائه راهحلها بود. روش شناختی او متکی بود بر دید تاریخی، علمی، همه جانبه، ارگانیک آن هم در عرصههای قرآن، نهج البلاغه، اقتصاد، ورزش، سیاست، تأمین اجتماعی، احزاب، نهضتها و جنبشهای آزادیخواهانه، مطالعات منطقهای و.... او دائم یا مشغول تفکر پیرامون مسئلهای بود یا مشغول نوشتن برای حل مسئله. او در این تفکر و نوشتن مستمر و دائمی در ظاهر کارها را آرام و بیغوغا پیش میبرد اما با نهانی پر از غوغا و بسیاری مواقع بسیار نگران. او در این مسیر، کوشندگی فراوان، پاکیزگی مثالزدنی، نظم و انضباط و سختگیری متعهدانه و معطوف به هدف داشت. در تولیدات فکری، کارشناسی، اقتصادی و اجتماعی خود از اول انقلاب تا خرداد 1390، به خیلیها جان داد، روح داد، امید داد، بینش، منش و روش داد، اما هیچوقت خود را نفروخت، آن هم به هیچ قیمتی. آخر او سرمایه بود، یک سرمایه ملی. سرمایهای متبلور از نشاط، امید، دینمداری، تعصب آگاهانه، عدالتخواه، آزادیخواه، پاک مسیر و پاک نشان، ساده زیست، قانع، با مناعت طبع و عزت نفس فراوان.
این سرمایه ملی در هر کجا، با سالمندان، روشنفکران، سیاسیون، دانشجویان، اساتید، بچهها، روستائیان و... آنچنان بود که فوراً در آنها تنیده میشد، آنها را جزیی از خود میدانست و مسائل آنها را مسائل خود. متقابل او هر کجا پا گذاشت فوراً آنها نیز با قلبی آکنده از مهربانی، پذیرای قدوم او بودند.
تعهد او در انجام مطالعات اشتغال جوانان و زنان سیستان و بلوچستان، همه جانبه نگری او، نظم و انضباط او و کیفیت کار مطالعات آن هم بدون مواجب مادی... نشانی است کوچک از عظمت این سرمایه ملی.
او چون بر این باور بود که: خدا همه جا حاضر، قابل دسترس آن هم بدون واسطه و انتشار دهنده داشته خود میان انسانهای صاحب تقاضا، زمان و عصر را جدی میگرفت در محل کار، در جلسات، در موقع استادی، در موقع شاگردی، در موقع شنوندگی، در خیابان، در راه رفتن، در ورزش، در خوردن، خوابیدن، لباس پوشیدن و در موقع حضور در محافل، همه کارهای او نمایش از زمان و نظم بود.
او در صیانت از حقوق مردم، آتشین بود و آماده هر هزینه. در رعایت حق الناس و بیت المال نیز وسواس عجیب و خاص در مراقبت از آن و عدم تعدی به آن را داشت.
خدای او، الله، رفیق اول و آخرش بود، با عزت او را زاد، او با عزت نیست و با عزت برفت.
این آمدن و رفتن سپید بود و سپید رفت. این سپید خرداد را بسیار دوست داشت، و خدا خواست که او در خرداد برود، آن هم به دنبال کسانی که به آنها عشق میورزید عزت و هاله سحابی.
او به راستی یک معلم بود، معلم من بود. اکنون گرامیداشت او میتواند در تعهد ما با کاربستهای اندیشههای او در عرصهها خلاصه شود. این تعهد در کاربستها، تکریم هدی است.
3 بامداد 10 خرداد 91
محمد ستاریفر