تقی رحمانی
خدا خود را به میزان توان مخاطب مینمایاند. اما این خدا در [قرآن] بهطورکلی و ساده، صفات و منش و رفتار و خواست و اراده خود را به مخاطب شناسانده و توضیح داده است. البته آدمیان هم انتخاب میکنند، پس در مورد تلقی از خدا همچنین میکنند. در کره ارض این نوع انسان است که خداوند را در خواستههای خود دچار تعدیل کرده است. بارها خداوند در قرآن به حال انسان تخفیف یا به حالی از نوع انسان رضایت داده است. به عبارتی به تعامل با انسان نشسته است. خدایی که خود را شناسانده، اما به دنبال انسان ایدئال است میخواهد به فرشتگان نشان دهد که چرا انسان را خلق کرده است.
اما همین خدا به سیر انسانها برای شدن و هم روال تحول آنان در جهت تکامل اخلاقی که در ساختار و روابط جامعه هم اثر میگذارد اشاره دارد؛ حتی زمانی که از اسوه یا اسطورهها میگوید به شکل ظریف از ابتلای آنان سخن میگوید و رازبرداری میکند:
از ابتلای داوود نبی که بس اوّاب بود. از فراز و نشیب ابراهیم برای پدر توحید شدن، از سلیمان نبی و غفلت او و از مصائب ایوب و هم از تعدیل و صبور شدن یونس نبی و از سیر تحول موسی نبی که تمناهای نادرست و درست از خدا داشت. داستان خضر و موسی بس قابلتوجه است و زمانی که موسی درخواست دیدن خدا داشت، خدایش گفت جلوه من را هم نتوانی دیدن. این داستان اسوهها است که خداوند از سیر و شدن و مرحله تعالی آنان سخن میگوید.
طالقانی و باور به تکامل اخلاقی انسان
روایت طالقانی، با دیدن تکامل اخلاقی قرآن را میخواند و باور داشت که قرآن به این معنا کفایت میکند تا بتوانیم با به صحنه آوردن آن باز به اخلاق و تکامل و شدن انسان یاری برسانیم.
هدی بعد از زندان ۱۳۷۹ه. ش باور داشت که باید شریعتی و حنیف نژاد و بازرگان را با «پرتوی از قرآن» دوباره بازخوانی کرد. پرتوی از قرآن طالقانی توان تصحیح اندیشه دیگر روشنفکران مسلمان (بخوانید مذهبی) را دارد. «پرتوی از قرآن» میتواند در رابطه با متن اصلی یعنی قرآن بهعنوان کمکدرسی برتر در میان دیگر منابع قرآنی قرار بگیرد.
چنین بلند نشاندن پرتوی از قرآن در نزد هدی صابر بیگمان معنی داشت. طالقانی با بینش قرآنی و نگاه تکامل اخلاقی به انسان دین و مذهب را میفهمید. او به تعبیر شریعتی اسلام دان نبود بلکه اسلام عامل بود که با قرآن زندگی کمی کرد.
طالقانی به قرآن عامل بود. او این عاملیت را در تفسیر جاندار خود نشان داده است و حتی تنوع فهم خود از قرآن را هم در پرتو و هم در سلسله بحثهای «قرآن درصحنه» که بعد از انقلاب مطرح کرد بارزتر نمایانده است.
وی این کنش را از فهم خود در قرآن از خدا وام گرفته بود: خدا هرروز در کاری است. این کار به گمان باید در جهت حقیقت و خیر و زیبایی باشد چون وی عادل است. این فهم باعث میشد که طالقانی در پرتو، بازگشت به قرآن را بازگشت به خدای خلاق و کمککار و سازنده بداند که در دل مؤمن همچنین روحیهای را باعث میشود. برداشتهای طالقانی از قرآن که نامش را تفسیر ندانست بلکه گفت این کتاب پرتوی از قرآن است به معنی قبول تنوع فهم از قرآن هم بود. اما وی فهم خود را باز کرد و بیان نمود. در این مورد نگاه نصر حامد ابوزید که مفسر قوی قرآن است با طالقانی که عامل اجتماعی به متن است جالب است. نصر حامد ابوزید در جریان مطالعه آکادمیک و تجربه دریافت که قرآن چند گفتمانی است. درصورتیکه طالقانی بهواسطه مفسر کنش گر بودن در پرتو به این مسئله بهعنوان اصل طبیعی و بدیهی رسیده بود؛ اما نصر حامد ابوزید این درک خود را در اواخر عمر بسیار مهم میداند. طالقانی از ناسخ و منسوخ همیشگی سخن نمیگوید. مطابق همین نظر وی در مورد مسئله اجتماعی مانند فقها فکر نمیکرد و بهعنوان نمونه هم برخورد او با جریانهای سیاسی و هم آزادی و هم ایدئولوژیها متفاوت بود، هم برخورد وی با حجاب زنها و هم نگاه وی به مسئله نوع برخورد با فحشا و از این جهات با دیگر روحانیون فرق داشت. او متن را در بستر عمل با باور تکامل اخلاقی انسان فهمیده بود این فهم باعث میشد که به متن نیز در بستر زمان توجه کند و به دنبال مغز و درک واقعی منظور متن باشد.
این ویژگیهای پرتوی از قرآن در سالهای آخر عمر هدی مدام در ذهن او قویتر میشد.
در این قرآن خدا به شکلی خلاق و عملی خود را مینمایاند. کارا میشود، رشد میدهد، مراقب است، سر قرار میآید، هر مدار تغییری را اگر حتی به نفع مردم باشد، اما عبادت مستقیم وی نباشد، میپذیرد و تائید میکند. اگر رکوردزنی در ورزش باشد یا کمک به مردم از هر مرامی، اگر اختراع باشد، مانند ادیسون یا اینشتین و هر کس دیگر، اگر در مدار تغییر به نفع جامعه بشری باشد و به تکامل اخلاق بینجامد خدا با او حاضر است حتی اگر خود نداند.
به تعبیری خدا خلاق است. هرروز در کاری است پس خلاقیت را دوست دارد. حتی اگر جایی بهاشتباه رفتی میتواند تو را به راه درست بخواند. خدا مراقب است؛ اگر او را بخوانی و حتی اگر نخوانی باز مراقب است. مگر میتواند بنده خود را مراقب نباشد.
به تعبیر هدی:
اینان نمیتوانند مورد تائید و لطف خدا نباشند، حتی اگر او را نخوانند و باور نداشته باشند. نگاهی که طالقانی در پرتو طرح میکند این است که قیامکنندگان برای قسط شهید هستند. او از آیهی « إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بَايَاتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّنَ بِغَيرْ حَقٍّ وَ يَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيم » در سوره آلعمران به نظر میرسد با شجاعت این نگاه را طرح میکند. این نگاه را بسیاری باور ندارند، آن را تفسیر به رأی میدانند یا با روح قرآن برابر نمیدانند. این کشف را هدی صابر از نگاه واسع خود به زندگی و مردم از پرتو میگیرد. حنیف نژاد هم این نگاه را در مبارزه داشت و همین نگاه را به گونه متفاوت شریعتی باور داشت.
هدی این نگاه واسع خدا به انسان راهگشا را تعمیم داد. دیگر این خدا فقط در راه مبارزه سیاسی نبود بلکه هر انسانی در هر جایی اگر در مسیر تغییر و مدار تغییر برای رشد انسان و جامعه باشد مورد توجه واسع اوست. از این نظر هم مؤسسه محک و هم نهاد خیریه در تبریز که فقیران را سامان میداد و از ادیسون مخترع برق تا ورزشکار و قهرمان در مدار تغییر در حقیقت کار خدا را بر روی زمین انجام میدادند. اینها راه تکامل و ایستادن و هزینه کردن از زندگی خود به شکل داوطلبانه برای مردم در سیرِ شدن و تحول مثبت و تکاملیِ پروژه خداوند بر روی زمین است که به شکل پروسه و سیر ناکامی نوع انسان و هر فرد انسان رخ میدهد و راه باز است و دنیا عرصه جلوه کسانی است که در مدار تغییر هستند.
هدی چنین خدایی را باور داشت. این خدای اخلاقی و پاکار با خدای عقلی و علت معلولی، با خدای آغازگر و عقلی فیلسوفان و متکلمان و نیز با خدای فقیهان متفاوت بود. بسیاری در برابر این خدای هدی و طالقانی سؤال مطرح میکنند. از معتزلی مشرب تا اشعری مشرب، از نگاه کانتی تا دیگران چنین خدایی را بهراحتی باور ندارند. آخر هزار سؤال از این جهان و نظم آن وجود دارد که خدای تکامل خواه باید به آن پاسخ دهد. اما خدای هدی برای بحث نیامده، برای عمل آمده است. باب بگشا برای امید و زندگی بودون پاسخ دهد.. قرار برای مسئله حل کردن بود، نه مبنا برای بحث ساختن. برای حل معما بود نه برای ایجاد معماهای ذهنی.
در تفسیر قرآن سوره طه که هدی بسیار دوست میداشت چون این سوره ازنظر وی، شدن و سیر موسی را خوب بیان میکرد و راهنمایی برای عمل و تکامل بود.
در اردیبهشت سال ۱۳۹۰ ه. ش در بند۳۵۰ زندان اوین قرار شد که وی این تفسیر سوره را با حضور چند نفر که به تفسیر آشنایی داشتند و هم درس حوزه دیده بودند و تفاسیر مهم را خوانده بودند بیان کند. جالب این بود که وی به سبک طالقانی با تعریف واژگان شروع کرد و بعد به تفسیر پرداخت. سؤالات افراد بسیار جالب بود. افراد حاضر مطلع و آشنا به تفسیرهای گوناگون بودند. این سبک ازنظر ایشان نمیتوانست تفسیر قلمداد شود. درحالیکه به محتوای سخن هدی اعتراضی نداشتند اما آداب و تفسیر را رعایت نشده میدانستند. توضیح هدی نقد برخی از این آداب بود که ازنظر وی تکلف آور مینمود. اما سؤال برخی این بود که راه تفسیر نمیتواند به این سادگی باشد. این کشمکش خوبی بود که هر طرف توضیحات خود را میداد.
این نگاه هدی صابر در نگاه قرآنی بازرگان و سحابی و لطفالله میثمی ریشه داشت که هنوز هم ادامه دارد. قرآن کتاب فنی نیست. کافی است که به آن دل دهی، خود راه مینماید. اما باید آداب خواندن و هم آشنایی به زبان عربی را داشته باشی. تاریخ اسلام بدانی. امانگاه اخلاقی و دانش زمانه را داشتن کفایت میکند که قرآن را خوب درک کنی.
نقد این نگاه
این نگاه در میان روشنفکران ملیـمذهبی ریشهدار است. برخی این نگاه به متن را باور ندارند، برای آن آسیبهایی مترتب میدانند که ممکن است به تفسیر به رأی منتهی شود. که به تجربه مجاهدین و هم فرقان و برداشتهای مرحوم حبیبالله آشوری اشاره میکنند. اگرچه این نقدها کلی است اما کدام روش است که بدون آسیب باشد؟
در این میان نکته مهم این است که عاملان اصلی این تفسیر بازرگان و طالقانی و پیمان و میثمی و... بهطورکلی در تفسیر هیچگاه از تعادل خارج نشدند و توانستهاند که نشان دهند که درکی از قرآن همراه با نگاه تکامل اخلاقی و آشنایی به دانش زمانه کمک خواهد کرد که رابطه با کتاب مقدس بهتر شود.
در زمانی که سلفیگری با رویکرد ظاهری به قرآن استناد میکند، این نگاه میتواند بدیلی برای سلفیگری هم باشد. با این وصف میباید نکاتی در این نوع تفسیر رعایت کرد که به افراط کشیده نشود، به عبارتی کسب صلاحیت کرد.
روشنفکران مذهبی در ایران مرجعیت نهاد دین را بهطورکلی زیر سؤال نبردند؛ اینان به تعامل با نهاد دین و تعامل منطقی میان سنت و مدرنیته و همچنین رعایت تفسیر متن معتقد بودند؛ حتی نکتهگیران حوزوی خطای عمده در تفسیر قرآن این بزرگان مشاهده نکردند، اگر این تفسیرها به متد روشنی مزین نیست یا این متد عمومیت نیافته است.
اما نقد به تفسیرها آن است که میتواند مورد سوءاستفاده قرار بگیرد. امروز میتواند این سنت تفسیری که خدا و قرآن محور خوانش آن است را تبیین کرد. طالقانی، بازرگان پدر و پسر، دکتر پیمان، علی طهماسبی و سحابی پدر و پسر و لطفالله میثمی و بسیاری دیگر چنین تفسیری از متن مقدس دارند. جالب این است که تمام این افراد در نحله ملیـمذهبی جای میگیرند. نگاه ایشان به خدا و قرآن میتواند بهعنوان سنت تفسیری موردمطالعه قرار بگیرد که البته دارای تنوع است.
در این میان حرکت هدی در باب بگشا و تبیین وی از خدا هم میتواند موردتوجه قرار بگیرد و عمیقتر شود. چراکه تلقی هدی از خدا در قرآن و نحوه مواجهه وی با متن مقدس در ادامه سنت جریان فکری مشخصی است که طالقانی آغازگر آن است. این نگاه نه فقهی است نه فلسفی. بلکه رویکرد علمی به معنی علوم دقیقه و انسانی دارد. اما نگاه فلسفی و نگاه حوزوی در آن نیست.
دکتر سحابی میگفت که فلسفه جدید برخلاف علم به ایمان کمک نمیکند. علوم حوزوی هم در سیطره منطق ارسطو است. به تعبیر لطفالله میثمی خدایی که اثبات شود اول نفی شده است. ازنظر او این کاری است که منطق ارسطو با فهم از خدا میکند. این نگاه اخلاقگرا است و تکامل را هم بیشتر به معنی علو انسانی میداند. تکنیک و فن را هم در خدمت علو انسان و جامعه برای پیشرفت تلقی میکند. آسیب این نگاه زمانی عمده میشود که نگاه تکاملی آن با نوعی فلسفه مادی همراه شود. یا تکاملخواهی به شکل اجباری به ساختارها منتقل گردد، یا این تلقی رشد کند که اخلاقی کردن جامعه امری اجباری است. جالب آن است که چهرههای اصلی این تفسیر به این آفتها مبتلا نبودند.
خدا و قرآن هدی صابر
تلاش هدی صابر به این خاطر بود که احساس میکرد متن و خدا در روابط میان انسانها گم میشود. وی با خوانش پرتوی از قرآن تلاش کرد تا خدا را زنده در رابطه میان انسانها کند و این خدا را در تمام عرصه با حاضر و ناظر کند و هم داور؛ نه جبار و نه اجبارگر. بسیاری درکی منطقی از این خدا ندارند اما چنین خدایی در تلقی بسیار جای دارد. حال تلاش هدی برای بسیاری که نیاز به چنین خدایی دارند میباید در سابقه تاریخی این درک از خدا باز و گشوده شود که وی وامدار کیست. در چه عرصههایی تلقی را بازتر کرده است. با چه متدی و چه استفاده از چه گرایش علمی و چه نوع بینشی در بحث باب بگشا وارد شده است. بیگمان چنین تبیینی از باور هدی صابر از خدا و قرآن امری موردنیاز است.