پرینت
بازدید: 3235

امیر هادی طالقانی

منبع: وب‌سایت جرس ـ 25 خرداد 1390

 خداحافظ مرد، مردِ تنها در زمانه ی نامردی ها.

خداحافظ آقا هدی، آموزگار قرآن،آموزگاری که قرآن را نه برای خوشایند قدرت که برای خود خود حقیقت تفسیر می‌کردی.

خداحافظ عموصابر، بزرگا مردی که در این صدف کج و کوله روزگار ، مروارید وجودت را نشناختند.

خداحافظ مومن ، ایمانت را چگونه برای آنها که ندیده بودنت توصیف کنی که تو خدا را حس می‌کردی و برای خدایی نماز می‌خواندی که می‌شناختی و با او رفیق بودی.

خداحافظ رفیق ، رفیقی که باب گشودی و از این زمانه ی نارفیقی ها به سوی او رفتی اویی که رفیق است رهگشاست . نزد او رفتنت مبارک.

خداحافظ صابر، دردهایت چگونه در خاک جای دهی که تو کوه صبر ستیز بودی و دردهایت را صبوری پیشه کردن نتوانستی.

خداحافظ پهلوان ، خوشا به حالت که اینک در کنار حنیف نژادی و آغوش شریعتی و می‌توانی از طالقانی و بازرگان درباره ی قرآن مباحثه کنی.

حداحافظ فرازیاب ، تو چه خوب تاریخ را خواندی و فرازهای هشت گانه ی معاصر را به ما نشان دادی وخواستی رهگشا باشی .

یادش بخیر آنزمان که از میرزا عبدالله دربند درونی با چه عشقی سخن می‌گفتی که تو شیفته ی جوانمردی و رفاقت بودی.

کاش زمانه برمی گشت به حسینیه ارشاد و آن جلسات پرشور؛ که ساکی بر دوش می‌آمدی و از خدایی سخن می‌گفتی که خدای رهگشاست و می‌توانسته ایم باز هم از تو حرفهایت و تازه یافته هایت بهره گیریم که چه زود رفتی و چه مظلومانه . می‌دانم می‌دانم که زندگانی آنچنان زیبا و پزغرور را مرگی اینچنین زیبا و سرفرازانه  می‌طلبد.

اشک مجال نوشتن نمی دهد و فرصت اندک است و اینک ما مانده ایم و پیکر بی جانت که این شحنگان پیر باز هم به آن بی اعتنایی می‌کنند و تو رفتی بابی ساندز روزگار ما ، میثم تمار زمانه ی یزیدیان امروز.

تو رفتی و ما ماندیم و کهنه دردی که هرگاه به یاد تو بیفتیم با خود بگوییم،خوشا بحالش که به سوی خدایش شتافت ، خدایی که نقطه ی اتکایش می‌دانست.

هدی رفت ، از بس که جان نداشت...

 

مسیر جاری:   صفحه اصلی در نگاه دیگرانخاطرات، حدیث‌نفس‌ها و دل‌نوشته‌ها
| + -
استفاده از مطالب سایت با ذکر ماخذ مجاز می‌باشد