پرینت
بازدید: 3367

 دل‌نوشته‌ی یک روزنامه نگار تازه آزاد شده برای سحابی‌ها و صابر

منبع: وب‌سایت کلمه ـ ۲۳ مرداد ۱۳۹۰

 

سام محمودی سرابی، خبرنگار و زندانی سیاسی که پس از ۵ ماه حبس به تازگی از اوین آزاد شده ، در یادداشتی برای عزت الله و هاله سحابی و هدی صابر نوشت: «شاید اون شب مهتاب “عزت” رهایی از خوابمان به‌در شود و چون رگبار باران از” سحابی” دیگر ببارد که “هاله” برافروخت بر دشت تفدیده‌ی آرزوهای نسلی که در آتش تاریک اندیشی سوخت و نساخت!» به گزارش کلمه، سام محمودی این یادداشت را قبل از آزادی نگاشته بود، اما اینک و بعد از آزادی او از زندان اقدام به انتشارش کرده است. وی یکی از ۶۴ زندانی بند ۳۵۰ اوین بود که گواهی دادند چگونه هدی صابر به شهادت رسید. این روزنامه نگار در توضیح تاخیر انتشار این مطلب نوشته است:

«حضرت مولانا می‌فرماید: مدتی این مثنوی تاخیر شد/ مهلتی بایست تا خون شیر شد/ تا نزاید بخت تو فرزند نو/ خون نگردد شیر شیرین خوش شنو. قرار بود این نوشتار در همان روزهای بند ۳۵۰ اوین نشر یابد که ترس بی‌دلیل خانواده و دوستان نگران می از سنگینی پرونده چند منی این ‌کمترین موجب این تأخیر ناخواسته شد.» متن کامل نوشتار مزبور به شرح زیر است:

 

برای عزت‌الله و هاله سحابی و شهادت غریبانه‌تر پهلوان هدی صابر

چیزی باید گفت. حرفی. سخنی و فریادی. تا نام بلند آزادی بر گلوگاه باد، تنوره‌کش شود. بالا برود. بالا… تا کنگره‌ی آفتاب. تا عرش خداوندی. تا نمی‌دانم آن‌کجایی که فرود ‌می‌آیند اسب‌های وحشی شعر بر جلگه‌های استعاره و ایهام. تا وقتی که “هدا”ی آزادی “هاله”‌ای شود در کهکشان استبداد.

شاید اون شب مهتاب “عزت” رهایی از خوابمان به‌در شود و چون رگبار باران از” سحابی” دیگر ببارد که “هاله” برافروخت بر دشت تفدیده‌ی آرزوهای نسلی که در آتش تاریک اندیشی سوخت و نساخت!!!

اینک اما نوری باید “سحابی”، ابری و “هاله‌ای” دیگر تا کاسه‌ی صبر “صابر”ین این خاک غریب پرشود ازهرچه بهتان و مشت و سر نیزه و هوچی‌گری است. باید ایستاد و پهلوانانه جنگید با ابزاری دیگر، ابزاری از جنس رهایی شاید تا مگر شرافت انسانی پاس داشته‌شود. و این هدیت “صابر” بود که شریف و حنیف جسم نحیفش را پهلوانانه برافراخت بر آستان آزادی…

چه غریبانه به سوگ نشستیم عروج هاله‌ای رخشان، صابری شریف و سحابی غریب‌تر را.

شاهد شدیم دیگربار “عزت” آزادی را. و فریاد بایدمان کرد که همیشه خونِ یاران، ستاره‌هایِ روشنگرِ این راهِ خواهد بود.

آسوده بخواب پدر ماهتابی

خواهرِ غریب آسمانی

و برادر پهلوان تاریخ بیقراری ما.

آسوده بخوابید که تا مگر هاله‌ای دیگر زاده شود سحابی دیگر بردمد و صابری پهلوان‌صفت سربرکشد از آینده‌‌ی ما…

 

مسیر جاری:   صفحه اصلی در نگاه دیگرانخاطرات، حدیث‌نفس‌ها و دل‌نوشته‌ها
| + -
استفاده از مطالب سایت با ذکر ماخذ مجاز می‌باشد