مراسم بزرگداشت مرحوم عزت الله سحابی و دخترش شهید هاله سحابی روز جمعه در بند زنان زندان اوین برگزار شد. به گزارش کلمه، در این مراسم که عموم زندانیان زن از جمله همبندیهای سابق هاله سحابی حضور داشتند، نرگس محمدی به ایراد سخن پرداخت. متن سخنرانی خانم محمدی را در ادامه میخوانید:
خردادماه یادآور مردان و زنان بزرگ سرزمین ایران است. خانههای روزشمار خردادماه ناگهان در سال ۹۰، نام عزت ایران و هاله عشق و صلح و صابر راه حق و بشریت را در خود جای داد. سحابی نه فقط به خاطر ۶۰ سال مبارزه و ۱۵ سال زندان و شکنجه و نه فقط به خاطر برخورداری از علوم و فنون روز، نه فقط به خاطر تسلطش بر تاریخ و نه فقط به خاطر کارآمدی اش در مناصب و مسئولیت هایی که برعهده داشت؛ بلکه برای صداقت، اخلاص و پاکی بینظیرش برای نسل من اسطورهای جاودان است.
مردی که همچون او را نخواهیم یافت. مبارزه میکرد اما خسته نمیشد و منت زندان و مبارزه و شکنجه و تحقیرها و جدایی از زن و فرزند را نمیگذاشت. دشمنانش تا لحظه مرگ، لحظهای او را تنها نگذاشتند. اما او از مدار انصاف و تسامح خارج نشد؛ حتی نسبت به بازجویان و شکنجه گرانش. رنجهای سحابی در راه آزادی و عدالت، بیپایان و غیر قابل تصور است. اما روی دیگر این رنج برای او، اعتلا و برگزیدگی بود؛ چنان که او را عزت ایران خواندند.
از مردی چون سحابی، دختری چون هاله باید میبود: دریای مهر و اخلاص و تواضع و تسامح. سحابی الگوی سیاستمدار اخلاق مدار بود و هاله عزیز نیز همان بود با ویژگیهای زنانه اش. هاله در مقابل ظلم، تمام قد میایستاد و جاخالی نمیداد. زن بود، مادر بود، دختر بود، اما اراده اش چون برخاسته از ایمانش بود، تزلزل ناپذیر بود.
متواضع بود. گاه آنچنان فروتنانه برخورد میکرد که واقعا نمیتوانستی باور کنی این هاله سحابی، دختر عزت الله و نوه دکتر یدالله سحابی است. او خود را منهای تمام تعلقات و وابستگیهای خانوادگی و صلاحیتهای علمی و اخلاقی اش در اختیار جمع میگذاشت. هاله با صداقت و اخلاق و اخلاصش، سالهای مبارزات خانوادههای زندانیان سیاسی را پرمعنا و متمایز میکرد.
مبارزه هاله نه بر اساس نفرت و کینه و مرگ باد، بلکه همراه با عشق و مهر و زنده باد بود و پویندگان راه صلح و مدارا دشواری این راه را به خوبی میدانند. وقتی محرک انسان برای مبارزه، انتقام و کینه و کشتن و نابود کردن باشد، پیمودن راه مبارزه چندان دشوار نخواهد بود و مقاومت راحتتر است. اما وقتی بدون کینه و با دلی آکنده از عشق و مهر وارد مبارزه شوی و محرکی به نام انتقام نداشته باشی، از جان و مال و ناموس و خانواده گذشتن، ایمانی از جنس مسیح و مصلحان و برگزیدگان تاریخ بشریت میطلبد؛ و سحابی برای من اسطورهای تاریخی و جاودان است.
اما مرگ سحابی و شهادت هاله و هدی، حکایتی عجیب و افسانهای دارد. شاید پس از سالها، نسلهای بعد که این دوره را تجربه نکردند، این ۱۰ روز و این ۳ عروج پرمعنا را ناباورانه مرور کنند. اما باور عمیق من این است که مرگ سحابی و خاکسپاری و بزرگداشت این مرد بزرگ در آن سالهای سخت ملت ایران، آنچنان مدیریت و برنامه ریزی میشد که گویی تنها اراده بشر است که آنچه را بخواهد، اجرا خواهد کرد. پروژهای طراحی شد تا سحابی در سکوت و بیکسی و بدون مردم، در تپهای در لواسان به خاک سپرده شود تا شکوه سحابی و ارادت ارادتمندانش نمودی نداشته باشد و غریبانه و مظلومانه وجود بابرکتش، برکت را به خاک سرزمین رنج کشیده مان ببخشاید.
اما ارادهای مافوق این ارادههای پوچ، خاکسپاری سحابی را شکوهی تاریخی و جاودانه بخشید، و هاله و هدی برگزیدگان این شکوه بخشی بودند. هاله مرید سحابی بود و رابطه آنها تنها پدر و فرزندی نبود؛ و هدی بخشی از وجود سحابی بود که میگویند وقتی خبر درگذشت مهندس را شنید، پابرهنه بر روی موزائیکهای داغ حیاط زندان نماز گزارد و وقتی مرگ هاله را شنید، دست از خوردن کشید و دهان فروبست.
به باور من، مرگ شهادت گونه هاله و هدی، خواست همان اراده مافوق هر ارادهای بود که نقشهها را به شکست محتوم میسازد، هرچند به خیال خامشان خود را قاهر و قادر فرض کنند.